موضوع مورد نظر خود را انتخاب کنید
انتخاب فصل
پدر بزرگش یک مادیان سفید داشت، از اون مادیان های تند و سرکش که سهراب تو خاطراتش چند جا بهش اشاره کرده که حسابی از اون مادیان می ترسیده. کلا سهراب تو بچگی از خیلی چیزا میترسیده. از مادیان سپید پدربزرگ، از مدیر مدرسه، از نزدیک شدن وقت نماز، از قیافه ی عبوس شنبه. چقدر از شنبه ها بیزار بود. خوشبختیش از صبح پنجشنبه شروع میشد... .
ابوالحسن بنیصدر، کسی که روزگاری به عنوان یکی از یاران نزدیک آیت الله خمینی شناخته میشد و در زمره انقلابیون قرار داشت، حالا داشت کم کم به یکی از اصلیترین مخالفای نظام جمهوری اسلامی تبدیل میشد. از همان بچگی، زندگی بنیصدر پر از تناقضات بود. پدر روحانی، محیط خانه ای ضد آخوند، تفکرات چپ گرا و سوسیالیستی، همه و همه پر از تناقضاتی بود که اون رو به یک چهره پیچیده و مبهم تو تاریخ ایران تبدیل کرده بود. حالا هم طوفانی در حال شکلگیری بود که پایان خوشی برایش نداشت و قرار بود ریاست اولین رئیس جمهور ایران ناتمام باقی بماند.
پرواز شماره ۴۷-۲۱ پاریس/تهران یکی از دو پرواز سرنوشت ساز ایران تو سال ۵۷ بود. حدود ۱۶ روزِ قبل، یک هواپیما، آخرین پادشاه ایران رو واسه همیشه از کشور خارج کرده بود و حالا یک پرواز دیگه رهبر مذهبی رو وارد ایران میکرد. پرواز ۴۷-۲۱ از فرانسه بلند میشد تا آینده ایران رو تغییر بده. اما آیت الله خمینی ۷۶ ساله، تنها سرنشین اون پرواز تاریخی نبود. کنار اون، حدود سی همراه و صد خبرنگار، از پاریس راهی ایران میشدن تا شخصا شاهد تغییر و رقم خوردن تاریخ باشن. همراه هایی که هر کدوم رویاهایی رو واسه ایران بعد از انقلاب، تو ذهنشون پرورونده بودن... .
حوالی ساعت چهار بعدازظهر ۲۱ بهمن سال ۵۷، یه ماشین تشریفات به پایگاه هوایی دوشان تپه میرسه. نادر جهانبانی از اون ماشین پیاده میشه و سوار هواپیمای فوکر افِ ۲۷ فرندشیپ میشه. اون هواپیما یه هواپیمای مسافربری توربو ساخت هلند بود که تو دوره خودش، پر فروش ترین هواپیمای جهان شناخته میشد. راننده تشریفات از ماشین پیاده میشه، سیگارش رو روشن میکنه، و همونطور که داشت پوک عمیقی به سیگار میزد میبینه که اون هواپیما خیلی زود شروع به حرکت میکنه و عمود به سمت آسمون میره. اولش خیال میکنه که جهانبانی میخواد با اون هواپیما فرار کنه. اما اون قصد فرار نداشت. میخواست فقط واسه آخرین بار، دور تا دور شهر، پرواز کنه... .
همراهان عزیز راوکده سلام. قسمت پایانی اپیزود سریالی "نگهبان آسمان" آماده شده و روز شنبه ۲ تیر ماه از همه پلتفرمهای پادگیر منتشر میشه و قابل شنیدنه. اما، از امروز، و فقط به مدت ۵ روز میتونید این قسمت رو به صورت اختصاصی از فروشگاه راوکده تهیه کنید، و زودتر شنونده بخش پایانی ماجرا باشید. لینک تهیه این قسمت رو داخل توضیحات اپیزود قرار دادیم.
صبح بیست و ششم بهمن سال ۵۷، دقیقا ۴ روز بعد از اعلام رسمی سقوط حکومت پهلوی، محاکمه ۲۹ نفر از سران رژیم، تو مدرسه ای تو خیابون ایران، تو شرق تهران برگزار میشه. تو بین اون ۲۹ نفر، یه ارتشی قد بلند، با چشمای آبی و لباس فرم خلبانی و ته ریش مرتب شده، توجه خیلیارو به خودش جلب کرده بود... .
محمدعلی شاه، ششمین پادشاه قاجار و وارث تاج و تختی بود که تو طوفان مشروطه به لرزه درآمده بود. وقتی که پدرش مظفرالدین شاه، تقریبا ده سال به ایران حکمرانی کرده بود، سلطنت محمدعلی شاه به دو سال و هفت ماه بیشتر نرسید. اون تو سایه پدر و پدربزرگش ناصرالدین شاه، که حدود ۴۸ سال به ایران حکومت کرده بود، محکوم به فنا بود... .
شب بیست و هشتم مرداد سال ۱۳۵۷، آبادان غرق سکوت بود. انگار توی اون حال و هوا و جو انقلاب، شهر آبادان از اتفاق شومی که قرار بود واسش بیوفته مطلع بود. سینما رکس، مملو از جمعیت بود و حدود هفتصد نفر، منتظر تماشای فیلم گوزن های مسعود کیمیایی بودن. اما هیچ کس نمیدونست که اون شب، قراره به چه شب هولناک و فراموشنشدنی و در عین حال تاثیرگذاری تو تاریخ ایران تبدیل بشه. هنوز فیلم به نیمه ها نرسیده بود که ناگهان، سکوت سینما با فریادی وحشتناک شکسته میشه... .
لیلا خانم از اینکه زن نخستوزیر شدهاید خوشحالید؟ خوشحال؟ ابدا... زن نخست وزیر بودن هیچگونه محسناتی ندارد که دلم را به آن خوش بکنم. امیر هر کار دیگری هم داشت، هم خودش راحتتر بود هم حقوق بیشتری میگرفت. لیلا که خیلی قبل تر از انقلاب سال ۱۳۵۷ کشور رو ترک کرده بود، چند روز بعد از انقلاب خانه اش مصادره میشه. عمارتی که روزگاری شاهد عشق و عاشقی لیلا و هویدا بود، بعدها به محل زندگی آقای هاشمی رفسنجانی تبدیل میشه... .