او نخستین حاکمشرع و رییس اولین دادگاه انقلاب ۵۷ است و با این که شمار کسانی که به فرمان او اعدام شدند از اعدام شدهها با احکام آسودهتر از آنچه تصور میکنید سر بر بالین میگذارم! افرادی چون آیتالله محمدی گیلانی بسیار کمتر است اما چون محکومین دادگاههای خلخالی بسیار مشهور بودند و از همه بیشتر امیر عباس هویدا با سابقه ۱۳ سال نخستوزیری در رژیم پهلوی و ژنرالها و مقامات درجه اول گذشته نام او بیشتر بر سر زبانها افتاد خاصه بعد از آن که سلطنتطلبان از رسانههای فرامرزی گسترده برخوردار شدند.
قتل فریدون فرخزاد در آپارتمان شخصیاش در شهر بن آلمان یکی از رازآمیزترین قتلهای سیاسی در سالهای پس از انقلاب ۱۳۵۷ است. اگر در موارد مشابه بازداشت متهم یا متهمان، مانند قتل شاپور بختیار، یا برگزاری دادگاه علنی، مانند پرونده میکونوس، ابعادی از پرونده را روشن کرد، قتل فریدون فرخزاد بعد از نزدیک به سه دهه همچنان ابعاد تاریک بسیاری دارد. همین ابهام موجود موجب شده که گاه ادعاهای عجیبی درباره این قتل منتشر شود.
فروغ برایم مینوشت: «مثل همیشه بدبخت و تنها هستم... اگر میتوانستم خودم را در یک ثانیه از قید زندگی آزاد میکرد... به هیچ چیز دلبستگی ندارم. آدم بیریشهای هستم. فقط دوست داشتن من است که حفظم میکند. اما فایدهاش چیست یک رابطهی عقیم و بیحاصل که پنهانی میشود ادامهاش داد. نمیدانم چرا این حرفها را برای تو مینویسم، نمیدانم. دلم گرفته، گرفته... گرفته در اینجا خیلی تنها افتادهام.»
لیلا خانم از اینکه زن نخستوزیر شدهاید خوشحالید؟ «خوشحال؟ ابدا... زن نخستوزیر بودن هیچگونه محسناتی ندارد که دلم را به آن خوش بکنم. امیر هر کار دیگری هم داشت، هم خودش راحتتر بود هم حقوق بیشتری میگرفت»... ازدواج با آقای نخستوزیر چه تحولی در زندگی شما به وجود آورده؟ «هیچ! فقط اسباب زحمت بسیار و خرج فراوان شده است. پیش از ازدواج من هیچوقت کلاه و لباس بلند شب نمیخریدم، اما حالا پول کلاه و لباسهای شب رقم نسبتا عمدهای از درآمد ما را میگیرد، چرا؟ برای اینکه مجبورم در مراسم رسمی شرکت کنم و مردم انتظار دارند که در این مراسم زن نخستوزیر حتما باید یکی از شیکپوشترین زنها باشد»... ما حالا برای بچهار شدن نه وقت داریم و نه پول و نه جا و نه حوصله!... بچه داشتن پول میخواهد که من و شوهرم نداریم...
مجاهدان تبریز قبل از رفتن به تهران و پاسداشت رشادتهایشان در دومین دوره مجلس شورای ملی، ۱۱ ماه در محاصره قشون محمدعلی شاه گرفتار شدند و با رشادتها و مجاهدتهایی که از خود نشان دادند رفته رفته موجب دمیده شدن روح امید در مشروطهخواهان تهران، گیلان، کرمانشاه، خراسان، فارس و اصفهان و در نهایت فتح تهران به دست مشروطهخواهان و خاتمه دادن به سلطنت ۲ سال و ۷ ماهه محمدعلی شاه شدند.
هر کس نمیخواهد بسم الله از این مملکت برود. هر چند این جمله آشناست اما غرض از نگارش آن نقبی است به تاریخ مشروطه و آنچه بر سر محمدعلی شاه آمد . مردی که در رویای سلطانی فرسنگها دورتر از تاج و تخت از کف رفتهاش مرد. به کم راضی نشد تا همه چیز را از کف داد.