نادر جهانبانی فرزند امانالله، از تیمساران حکومت پهلوی است که در اولین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی دستگیر و در دادگاههای انقلاب محاکمه و اعدام شد. زندگی این سپهبد ارتش شاهنشاهی که از وی با نام «ژنرال چشم آبی» یاد میشود، منشأ انتشار مطالب و گفتههای بسیاری شده است که صحت و سقم آنها مشخص نیست. وی خلبان ماهری بوده که از تواناییهای پروازی قابل قبولی نیز برخوردار بوده است.
برخی جهانبانی را مشهورترین خلبان نیروی هوایی عصر پهلوی دوم و حتی فرمانده یا جانشین نیروی هوایی ارتش شاهنشاهی ایران هم معرفی کردهاند و عدهای دیگر او را نماد برترین نیروی نظامی در ارتش نوین ایران میدانند.
جهانبانی را به گونهای باز تعریف کردهاند که به دلایل مختلفی از جمله داشتن چشمان آبی [موضوعی که هنوز برای ایرانیان بهعنوان یک اختیار یا گزینه انتخاب محسوب میشود] ظاهر مقتدر و جذاب، دوری از سیاست داخلی، جایگاه یک نظامی خوب را به اذهان مردم متبادر نماید.
این روند در حدی توسعه یافته که جهانبانی را به جایگاهی بسیار خاص در تاریخ نظامیان ایران مینشاند؛ ویژگیهایی که منجر به ساخت افسانههایی درباره عملیات پیچیده نظامی توسط او میشود که تاکنون و به صورت مستدل، صحت و سقم آنها مشخص نشده است.
در همین رابطه، از مهمترین روایتهایی که در خصوص جهانبانی مطرح است، گفته میشود که نادر جهانبانی برای آموزش دوره خلبانی جت به آلمان سفر کرده و در آن کشور با رهبر تیم آکروجت آمریکا آشنا شده و از طریق آنها فنون آکروباسی هواپیمایی جت را آموزش میبیند. جهانبانی پس از بازگشت به ایران و در سال ۱۹۵۸ اولین تیم آکروجت ایران را تشکیل میدهد. یک سال پس از تشکیل تیم آکروجت تاج طلایی، جهانبانی در مسابقهای که با حضور ایران، آمریکا و انگلیس برگزار شد، توانست رتبه اول را کسب کند.
از دیگر موضوعاتی که درباره جهانبانی مطرح است، میتوان بهعبور از زیر پل سفید اهواز با یک فروند جنگنده، گریز از چنگال دشمن، پرواز در آسمان بغداد و فرار با بهرهگیری از مهارت و نبوغ خارق العادهاش اشاره داشت که در افواه عمومی و شبکههای مجازی بارها مورد اشاره و استفاده قرار گرفته است
اینها، روایتها و نقل قولهایی هستند که در طول چهار دهه گذشته درباره شخصیت سپهبد نادر جهانبانی مطرح شده و البته، هیچگاه برای اثباتشان دلیل یا مدرک قابل قبولی ارائه نشده است.
اما زمانی که به سوابق جهانبانی مراجعه میشود، حقایق دیگری آشکار میگردد که بدون تردید باعث افزایش وسعت حوزه شناختی افراد علاقمند میشود.
اولین نکته جالب توجه در این رابطه، عدم آشنایی اکثریت مطلق هوادران مشارالیه با «هویت بصری» وی است. به این معنا که سپهبد جهانبانی دارای چشمان سبز رنگ بود. در ثانی، ژنرال در ارتش امریکا، درجهای نظامی و معادل ارتشبدی در ایران است.
درجه نادر جهانبانی یعنی «سپهبدی» در نیروهای مسلح امریکا (Lieutenant general)نام دارد.
خطاب عمومی امیران ارتش شاهنشاهی نیز با استفاده از لفظ «تیمسار» صورت میگرفت. بنابراین، مشخص نیست که چرا جهانبانی را «ژنرال چشم آبی» معرفی میکنند.
نادر جهانبانی در بیستوهفتم فروردین ۱۳۰۷ به دنیا آمد. خاندان پدریاش از طبقه بسیار مرفه ایران و جزو خانوادههای بزرگ دوره قاجاریه و پهلوی محسوب میشد که در دربار نفوذ زیادی داشتند.
پدر وی سپهبد امانالله جهانبانی از فرماندهان ارتش شاهنشاهی بود و پنج دوره نیز عضو مجلس سنا شد. مشاغل فرزندان پسر امانالله جهانبانی به ترتیب مسعود سفیر کبیر ایران در فرانسه، سپهبد حسین معاون پرسنلی نیروی زمینی ارتش، سرلشکر حمید فرمانده دانشگاه جنگ، سپهبد نادر معاون طرح و برنامه نیروی هوایی، مجید معاون وزارت کشاورزی، ناخدایکم پرویز فرمانده یگان تکاور دریایی، خسرو کارمند ارشد بانک مرکزی و محمود شاغل در وزارت فرهنگ و هنر بود.
از این تعداد، حسین و عمویش سرلشکر منصور جهانبانی در مدرسه تربیت بهاییان تحصیل کرده بودند.
دختر سرلشکر منصور جهانبانی که «منیژه» نام داشت با غلامرضا پهلوی ازدواج کرد و همچنین، خسرو جهانبانی، کوچکترین برادر تیمسار جهانبانی نیز با «شهناز پهلوی» اولین فرزند محمدرضا ازدواج کرده بود.
تیمسار جهانبانی مانند ارتشبد محمد خاتمی و سرلشکر امیربهمن باقری از معدود کسانی بود که اجازه رفت و آمد به کاخ سلطنتی و همچنین حضور در برنامههای تفریحی محمدرضا شاه را داشت.
نادر جهانبانی در سن ۱۸ سالگی وارد دانشگاه خلبانی نیروی هوایی روسیه شد اما یک سال پیش از اتمام دوره تحصیلی خود، به ایران بازگشته و با درجه ستوانیکمی وارد نیروی هوایی ایران شد. جهانبانی به دلیل عدم اخذ مدرک دانش آموختگی از روسیه، با مشکل ترفیعاتی مواجه شد که پدرش عریضهای برای شاه نوشته و این مشکل را حل میکند. لازم بهذکر است که برادرش حمید نیز برای اخذ درجه سرتیپی از چنین روشی استفاده کرد.
در تاریخ ۱۳۴۴/۱۰/۲۳ و در ارتباط با انتقال تعداد ۹ فروند جت اف۵ به ایران که به تازگی خریداری شده بودند، گروهی به سرپرستی سرهنگ نادر جهانبانی به فرودگاه اینجرلیک ترکیه اعزام شد. روز بعد، یکی از جنگندههای خریداری شده پس از بلند شدن به خلبانی سروان حشمتالله کریمزاده سیرجانی دچار سانحه هوایی شده و افسر مذبور کشته میشود. در همین رابطه، ستاد قرارگاه نیروی هوایی گزارش شرف عرضی تهیه و پیشنهاداتی میدهد که عیناً مورد تصویب شاه قرار میگیرد. در قسمتی از این گزارش آمده است:
علت عمده بروز سانحه عدم توجه سرهنگ خلبان ستاد نادر جهانبانی فرمانده گروه هواپیماها به دستورات صادره و پیش بینی شده بوده و عمل رهبری به نحو صحیح و مطلوب انجام نیافته است.
نیروی مزبور استدعا نموده است به منظور تنبیه، فعلاً افسر مذکور از پرواز با هواپیماهای شکاری برکنار و به همین علت نیز از سمت معاونت فرماندهی پایگاه یکم شکاری به کارهای ستادی منتقل گردد.
شاه با این درخواست موافقت میکند و بدین ترتیب از سال ۱۳۴۴ تا پیروزی انقلاب اسلامی، شاه و فرماندهان نیروی هوایی ارتش شاهنشاهی، هیچگاه نادر جهانبانی را جدی نگرفته و بعد از چند مرحله فرمانده گردانی، عملاً شغل فرماندهی دیگری به وی واگذار نکردند.
از جمله مشاغل یاد شده میتوان به ریاست آموزشگاه تعلیماتی و خلبانی هواپیمایی کشوری، ریاست دایره عملیات و امور عامالمنفعه معاون عملیات در ستاد نیرو، مدیرعاملی هواپیمایی کشوری، جانشینی مرکز آموزشهای هوایی به مدت هشت سال و ریاست تربیت بدنی اشاره کرد.
جهانبانی مسئولیت معاونت طرح و برنامه نیرو را نیز بهواسطه پادرمیانی و استدعای سپهبد آذربرزین از شاه، دریافت کرده بود. سپهبد شاپور آذربرزین نیز در خاطرات خود، سپهبد جهانبانی را فردی خود شیفته، فاقد روحیه تعامل جمعی، بی توجه به حفظ و رعایت مصالح مملکتی که منافع شخصی را بر منافع ملی ترجیح میدهد، فاقد روحیه اطاعت از سلسله مراتب و دارای ضعف فرماندهی معرفی میکند.
داشتن مادر روس و تحصیل در دانشکده خلبانی شوروی
در این رابطه، با توجه به حساسیتی که حکومت پهلوی نسبت به کمونیستها داشت، مشکلات زیادی برای جهانبانی به وجود آمده بود. از مهمترین آنها میتوان بهعدم صدور مجوز از سوی اداره مستشاری آمریکا در ایران برای اعزام نادر جهانبانی به ایالات متحده جهت طی دوره اشاره کرد.
نکته حائز اهمیتی که درباره جهانبانی وجود دارد و بدون شک اکثریت مردم از آن بی اطلاع هستند، این است که پنتاگون تا مدتها از ورود ژنرال چشم آبی نیروی هوایی ایران و اولین لیدر تیم آکروجت تاج طلایی به خاک آمریکا جلوگیری میکرد.
در قسمتی از گزارش عرضی ضداطلاعات که در تاریخ ۱۳۴۴/۷/۱۱ تهیه شده، به این موضوع اشاره شده و چنین آمده است: «رییس هیئت مستشاری آمریکا در ارتش شاهنشاهی در برابر تقاضای نیروی هوایی ایران طی شماره ۸۵۲-۱۳- ۳۰ مهرماه درباره افسر مذکور به ستاد ارتش اعلام داشته چون مشارالیه در حدود ۴ سال در شوروی اقامت داشته حتی در سالهای ۱۹۴۶ و ۱۹۴۷ که روابط دولتین ایران و شوروی حسنه نبوده، وی در دانشکده نظامی شوروی تحصیل مینموده و ظاهراً اقامت طولانی این افسر در شوروی، تردیدی نسبت به تمایلات سیاسی و طرف اعتماد بودن او در امور سیاسی نموده است و بالنتیجه وزارت امور خارجه آمریکا، اجازه ورود به افسر مذکور را به کشور آمریکا نداده است.»
این واقعیتی تلخ، عبرت آموز و تکان دهنده از روابط حکومت شاهنشاهی با آمریکا، آن هم در سالهای پس از قبول قانون کاپیتولاسیون در ایران است که مؤید قدر و منزلت پادشاه، حکومت و ارتش پهلوی نزد آمریکاییها است.
در آن مقطع زمانی، پدر نادر جهانبانی یکی از سناتورهای کشور، یک برادرش سفیر و دیگری با داشتن درجه سرتیپی، وابسته نظامی ایران در فرانسه بود. دو نفر دیگر از برادرانش هم جزو افسران ارشد حکومت پهلوی به شمار میرفتند. علاوه بر این، سامانه اطلاعاتی ایران به صورت مستمر وی را چک و کنترل میکرد. مقامات ایرانی به این نتیجه رسیده بودند که هیچ منعی برای تردد وی به ایالات متحده وجود ندارد، اما اداره مستشاری نپذیرفت. معنای این رفتار خیلی روشن و مبرهن بود؛ هیچ چیز و هیچ اقدامی از سوی ایرانیها که ژاندارم منطقه به حساب میرفتند، نزد آمریکاییها احترام و ارزشی نداشت.
تیمسارجهانبانی بر حسب ظاهر مسلمان بود، اما هیچ رفتاری که وی را فردی موحد و مؤمن نشان دهد، از وی دیده نشد. علاوه بر این، گفته میشود که مادرش اسلام نیآورده بود. دخترش گلنار نیز با پسر «ژرژ فلی پیدیس» یونانیالاصل و صاحب هتل هیلتون که غیر مسلمان بود، ازدواج کرد.
همچنین، نادر جهانبانی با خانم «گلنار بختیار» دختر سپهبد تیمور بختیار ارتباط نامشروعی داشته است. پیرامون این موضوع، در یکی از گزارشات چنین آمده است: «در مدتی که راننده تیمسار – جهانبانی – بودم، نامبرده هفتهای چند جلسه با بانو گلنار بختیار(دختر سپهبد بختیار) در یکی از خانههای اطراف شمیران خلوت میکرده و با هم معاشقه مینمودند. تیمسار گاهگاهی مبلغ ده هزار تومان به بانوی یادشده میداده و اضافه نموده چون شوهر قبلی خانم یاد شده از روابط زنش با تیمسار جهانبانی اطلاع حاصل کرده است، مشارالیها را طلاق داده است.»
سرانجام، ذکر این نکته نیز جالب توجه است که «انوشیروان جهانبانی» تنها فرزند پسر تیمسار جهانبانی، بسیاری از خبرهایی که پیرامون پدرش در رسانهها عنوان میشود را غلوآمیز دانسته و در مصاحبه با «دویچهوله» میگوید: «خوشحالم که این بحث را پیش آوردید. متأسفانه خیلی از این داستانها غلو است. این داستانها بیشتر به ضرر پدرم است تا به نفع ایشان. مثلاً اینکه پدرم با هواپیما از زیر پل کارون پرواز کرد، دروغ است. داستان غیر واقعی دیگر این است که پدرم بدون اجازه پادشاه به عراق پرواز کرد و هواپیماهای عراقی ایشان را محاصره کردند و به بغداد بردند و پدرم با مهارت از چنگ آنها فرار کرد. این داستان از ابتدا تا انتها دروغ است. یکی دیگر هم اینکه میگویند پدرم فانتوم را از روی جاده بلند کرده است، آن هم در حالی که تمام آمریکاییهایی که آنجا بودند، میگفتند این کار خیلی اشتباه و خطرناکی میباشد و پدرم هیچ وقت چنین کاری نکرده است. متأسفانه این داستانها مدام دارد بیشتر و بزرگتر میشود و زیاد باعث افتخار نیست.»
انوشیروان جهانبانی در خصوص دادگاه انقلابی پدرش هم چنین میگوید: «به صورت دقیق مشخص نیست که در دادگاه چه گذشته است. درباره دادگاه خیلی چیزها نوشته شده که به نظر من خیلی دور از حقیقت هستند. واقعاً چه در دادگاه پیش آمد، ما نمیدانیم. بسیاری از این نوشتهها غلو هستند، خیلی جملهها وجود دارد که پدرم هیچ وقت نمیگفت و این جملهها را بعدها مرتب اضافه میکنند.»
یک پاسخ
ممنون از نوشته خوبتون